شعر توانا و ناتوان از پروين اعتصامي

با استفاده از شعر ها مشاعره كرده و چند شعر حفظ و ياد گرفته.

شعر توانا و ناتوان از پروين اعتصامي

۱۳۹ بازديد

شعر توانا و ناتوان از پروين اعتصامي

در دست بانوئي، به نخي گفت سوزني   كاي هرزه‌گرد بي سر و بي پا چه مي‌كني

ما ميرويم تا كه بدوزيم پاره‌اي                 هر جا كه ميرسيم، تو با ما چه مي‌كني

خنديد نخ كه ما همه جا با تو همرهيم     بنگر بروز تجربه تنها چه مي‌كني

هر پارگي بهمت من ميشود درست        پنهان چنين حكايت پيدا چه مي‌كني

در راه خويشتن، اثر پاي ما ببين             ما را ز خط خويش، مجزا چه مي‌كني

شعر توانا و ناتوان از پروين اعتصامي

در دست بانوئي، به نخي گفت سوزني   كاي هرزه‌گرد بي سر و بي پا چه مي‌كني

ما ميرويم تا كه بدوزيم پاره‌اي                 هر جا كه ميرسيم، تو با ما چه مي‌كني

خنديد نخ كه ما همه جا با تو همرهيم     بنگر بروز تجربه تنها چه مي‌كني

هر پارگي بهمت من ميشود درست        پنهان چنين حكايت پيدا چه مي‌كني

در راه خويشتن، اثر پاي ما ببين             ما را ز خط خويش، مجزا چه مي‌كني

تو پاي بند ظاهر كار خودي و بس           پرسندت ار ز مقصد و معني، چه ميكني

گر يك شبي ز چشم تو خود را نهان كنيم/چون روز روشن است كه فردا چه مي‌كني

جائي كه هست سوزن و آماده نيست نخ/با اين گزاف و لاف، در آنجا چه ميكني

خود بين چنان شدي كه نديدي مرا بچشم/پيش هزار ديدهٔ بينا چه مي‌كني

پندار، من ضعيفم و ناچيز و ناتوان             بي اتحاد من، تو توانا چه مي‌كني

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.