شعر غزل خداحافظي از شهريار

با استفاده از شعر ها مشاعره كرده و چند شعر حفظ و ياد گرفته.

شعر غزل خداحافظي از شهريار

۷۹ بازديد

شعر غزل خداحافظي از شهريار

گفتي تو هم به مجلس اغيار مي‌روي

اغيار خود منم تو پي يار مي‌روي

بي خار نيست گرچه گلي در جهان ولي

حيف از تو گل كه خود عقب خار مي‌روي

اي نو عروس پرده‌نشين خم شراب

گفتم كه خود به‌خانه‌ي خمّار مي‌روي

احرام بسته‌اي و حرامت نمي‌كنم

دل داري و به كعبه‌ي دلدار مي‌روي

باري خيال خود به پرستاريم گذار

اي ناطبيب كز سر بيمار مي‌روي

يعقوب بينوا نه چو جانت عزيز داشت؟

آخر چه يوسفي كه به بازار مي‌روي

شعر غزل خداحافظي از شهريار

گفتي تو هم به مجلس اغيار مي‌روي

اغيار خود منم تو پي يار مي‌روي

بي خار نيست گرچه گلي در جهان ولي

حيف از تو گل كه خود عقب خار مي‌روي

اي نو عروس پرده‌نشين خم شراب

گفتم كه خود به‌خانه‌ي خمّار مي‌روي

احرام بسته‌اي و حرامت نمي‌كنم

دل داري و به كعبه‌ي دلدار مي‌روي

باري خيال خود به پرستاريم گذار

اي ناطبيب كز سر بيمار مي‌روي

يعقوب بينوا نه چو جانت عزيز داشت؟

آخر چه يوسفي كه به بازار مي‌روي

اين بار غم كمرشكن است، اي دل از خدا

ياري طلب كه زير چنين بار مي‌روي

گيرم مسيح آيت و منصور رايتي

اي دل نگفتمت كه سر دار مي‌روي

اين آخرين عزل به خداحافظي بخوان

اي بلبل خزان كه ز گلزار مي‌روي

ديگر ميا كه وعده‌ي ديدار ما به حشر

آن هم اگر به وعده‌ي ديدار مي‌روي

دنبال توست آه دل زار شهريار

آهسته رو كه سخت دل آزار مي‌روي

شاعر: استاد شهريار

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.